مشق خواستنی


حقه ی 4 دانشجو !!!!!!!!!!!

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خوندن

 به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برایامتحان نداشتن.

روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای رو سوار کردن . به این صورت که سر

و صورتشون رو کثیف کردن و مقداری هم لباساشون

رو پاره کردن و توظاهر شون تغیراتی رو به وجود آوردن .

بعد به دانشگاه پیش استاد رفتند. ماجرا را این طور برا استاد گفتن... که دیشب به

یه مراسم عروسی در خارج از شهر رفته بودیم. و در راه برگشت از شانس بد ما یکی

از لاستیک های ماشین پنچر شد وبا هزار زحمت وهل دادن ماشین رو به حایی

رسوندیم و این طور بود که به امادگی لازم برای روز امتحان نرسیدیم در نهایت قرار

میشه که استاد سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کند.

اون ها هم خوشحال از این موفقیت سه روز تمام درس می خونن و روز امتحان با

اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن . استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج از

نوبت بودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینند و امتحان بدن. انها هم به دلیل

امادگی کامل موافقت میکنن...



ادامه مطلب

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,

|
 

انسان و هستی

و انسان تنها نشسته بود، غرق در اندوهی فراوان.
 همه حيوانات دور او جمع شدند و گفتند: "ما دوست نداريم
تو را اينگونه غمگين ببينيم. هر آرزویی داری بگو تا ما برآورده کنیم."
انسان گفت: "مي‌خواهم قدرت بینایی قوی داشته باشم."
كركس جواب داد: "بينايي ...من مال تو."
انسان گفت: "مي‌خواهم نیرومند باشم."
پلنگ گفت: "مانند من قدرتمند خواهي شد."
انسان گفت: "مي‌خواهم اسرار زمين را بدانم."
مار گفت: "نشانت خواهم داد."
و سپس تمام حيوانات هرچه داشتند به او دادند.
وقتي انسان همه ی این هدایا را گرفت و رفت،
جغد به بقيه حیوانات گفت: "انسان دیگر خيلي چيزها مي‌داند
و قادر است كارهاي زيادي انجام دهد. من مي‌ترسم!"
گوزن گفت: "ولي انسان به هرآنچه میخواست رسید، ديگر غمگین نخواهد بود."
اما جغد جواب داد: "نه. حفره‌اي درون انسان ديدم.
اشتیاق و حرصی عميق كه كسي را ياراي پر كردن آن نيست.
اين همان چيزي است كه او را غمگين مي‌كند و مجبورش مي‌كند
بخواهد. او آنقدر به خواستن ادامه مي‌دهد
تا روزي هستي مي‌گويد: من تمام شده‌ام و ديگر چيزي ندارم پيشكشت كنم!"

نگاره: ‏و انسان تنها نشسته بود، غرق در اندوهی فراوان. همه حيوانات دور او جمع شدند و گفتند: "ما دوست نداريم تو را اينگونه غمگين ببينيم. هر آرزویی داری بگو تا ما برآورده کنیم."
انسان گفت: "مي‌خواهم قدرت بینایی قوی داشته باشم."
كركس جواب داد: "بينايي من مال تو."
انسان گفت: "مي‌خواهم نیرومند باشم."
پلنگ گفت: "مانند من قدرتمند خواهي شد."
انسان گفت: "مي‌خواهم اسرار زمين را بدانم."
مار گفت: "نشانت خواهم داد."
و سپس تمام حيوانات هرچه داشتند به او دادند. وقتي انسان همه ی این هدایا را گرفت و رفت، جغد به بقيه حیوانات گفت: "انسان دیگر خيلي چيزها مي‌داند و قادر است كارهاي زيادي انجام دهد. من مي‌ترسم!"
گوزن گفت: "ولي انسان به هرآنچه میخواست رسید، ديگر غمگین نخواهد بود."
اما جغد جواب داد: "نه. حفره‌اي درون انسان ديدم. اشتیاق و حرصی عميق كه كسي را ياراي پر كردن آن نيست. اين همان چيزي است كه او را غمگين مي‌كند و مجبورش مي‌كند بخواهد. او آنقدر به خواستن ادامه مي‌دهد تا روزي هستي مي‌گويد: من تمام شده‌ام و ديگر چيزي ندارم پيشكشت كنم!"
مل گيبسون / پيرمرد قصه‌گو‏مل گيبسون / پيرمرد قصه‌گو
.
 
 

 


یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,

|
 

داستان خورشید

دلش خیلی گرفته بود، بدجوری دلتنگ بود، دلش می خواست یه کسی باشه که باهاش حرف بزنه، ولی هیچ کس هیچ کس نبود.

هزار هزار سال تابیده بود، هزار هزار سال نور داده بود، هزار هزار سال بخشیده بود و هیچ کس هیچ کس ندیده بودتش.

هزار سال بود که هر روز صبح به امید یه عشق تازه، طلوع کرده بود، و هر روز غروب، بی آنکه عشقی یافته باشد، غروب کرده بود.

می دانی، آدمها فقط یاد گرفته بودند از او گله کنند، اگر زیاد می تابید، می گفتند اَه!!! چقدر زیاد نور میدهد!چقدر هوا گرم است.

اگر می رفت پشت ابر، می گفتند اَه!!! بازهم که رفتی پشت ابر! چه هوای بدی!

می دانی، گیج شده بود، نمی دانست به کدام ساز آدمها برقصد.

هزار هزار سال بود که با تمام وجود تابیده بود و هیچ کس او را ندیده بود، هیچ کس در وصف زیبایی اش شعر نسروده بود، مردم عادت کرده بودند به بودنش، نمی دیدندش.

و ماه که همیشه از او نور می گرفت و هرچه زیبایی از او داشت، و ماه که شبها، گاهی، اگر دلش می خواست، با ناز و ادا و عشوه، خودنمایی میکرد، همیشه در چشم بود، شاعران در وصف زیبایی اش غزل غزل شعر سروده بودند، چه کتابها که در وصف زیبایی اش نگفته بودند

با همه زیبایی او، با همه تلالویی که داشت، هیچوقت کسی زیبایی را به او تشبیه نکرده بود، هیچوقت کسی نگفته بود عین آفتاب میمانی.

همیشه همه گفته بودند: عین ماه شدی، عین ماه شب چهارده

دلش خیلی گرفته بود، بدجوری دلتنگ بود، خسته شده بود از اینهمه تابیدن، از اینهمه همیشه بودن، از اینهمه بی مهری، از اینهمه ندیدن.



ادامه مطلب

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,

|
 

زیباترین قلب دنیا

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود

و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.
جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود

و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند

که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده‌اند.

مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.
ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست.
مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند

قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود.

قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تکه‌هایی جایگزین آن شده بود

و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند

برای همین گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد

 در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت

که هیچ تکه‌ای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده

بودند با خود می‌گفتند که چطور او ادعا می‌کند که زیباترین قلب را دارد؟



ادامه مطلب

جمعه 23 فروردين 1392برچسب:,

|
 

زندگي نوشيدن قهوه است


گروهي از فارغ التحصيلان پس از گذشت چند سال و

تشكيل زندگي و رسيدن به موقعيت هاي خوب كاري

و اجتماعي طبق قرار قبلي به ديدن يكي از اساتيد

مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعي آن ها خيلي زود

به گله و شكايت از استرس هاي ناشي از كار و زندگي كشيده شد.

 استاد براي پذيرايي از ميهمانان به آشپزخانه رفت و

با يك قوري قهوه و تعدادي از انواع قهوه خوري‌هاي سراميكي

، پلاستيكي و كريستال كه برخي ساده و برخي گران قيمت بودند

 بازگشت. سيني را روي ميز گذاشت و از ميهمانان خواست تا از خود پذيرايي كنند .

 



ادامه مطلب

جمعه 23 فروردين 1392برچسب:,

|
 

مایه ی افتخار .........

چهار تا دوست که 30 سال بود همدیگه رو ندیده بودند

 توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن

در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن.

بعد از یه مدت یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی.

 سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون

اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه.

اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد.

پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد

و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شرکت.

پسرم انقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش

یه مرسدس بنز بهش هدیه داد.دومی: جالبه. پسر من هم مایهء

افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد

 



ادامه مطلب

دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:,

|
 

سلام ماه من

سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!



ادامه مطلب

چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,

|
 

من و تو فقط ...........

"من"

"تو"

و فقط...

"یک قاب عکس"

این

تمام خوشبختی بود که

از جیب خدا کش رفتـــــــــــــــــــــــــــم...


 


چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,

|
 

بی تو خیلی تنهام .............

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق

بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار

اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار

زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی

رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی

آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک

اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک

تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود

دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری



ادامه مطلب

یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,

|
 

حکایت شیری که عاشق آهو شد

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !!

و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون

و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .



شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

|
 

حرف دلتو بزن..........

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت

که توی یه سی دی فروشی کار میکرد.

اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.

هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید

فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد…

وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد…

دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده…

دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟

چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!


 

 


شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

|
 

عذاب وجدان ..........

 

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه

سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت.

پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو

همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.




ادامه مطلب

جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,

|
 

لیلی .........

لیلی قصه اش را دوباره خواند......

برای هزارمین بار و مثل هربار لیلی قصه بازهم مرد.....

لیلی گریست و گفت: کاش اینگونه نبود....

خداگفت: هیچکس جزتو قصه ات را تغییر نمیدهد..لیلی قصه ات را عوض کن

لیلی اما میترسید..لیلی به مردن عادت داشت..تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود.....

خدا گفت: لیلی عشق میورزد تا نمیرد...دنیا لیلی زنده میخواهد...

لیلی اه نیست..لیلی اشک نیست..لیلی معشوق مرده تاریخ نیست.



ادامه مطلب

پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

|
 

شکستنی .........

طرح چشمان قشنگت، در اتاقم نقش بسته

شعر می گویم به یادت، در قفس غمگین و خسته

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحل ام شو، غرق گشتم بی تو در شب های مستی ساحل ام شو،

غرق گشتم بی تو در شب های مستی


خیال کردم بری، میری از یادم

تو رفتی و نرفت چیزی از یادم

تو رفتی تازه عاشق تر شدم

از اونی هم که بود بدتر شدم من


صبح تا شب این شده کارم

که واسه ی چشات بیدارم



ادامه مطلب

پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

|
 

چرا وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم ........

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را ازدست می‌دهیم.

استاد پرسید: اینکه آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است

امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟

چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.



ادامه مطلب

چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,

|
 

وقتی دلت براش تنگ شده !!!!!!

دلت تنگ یک نفر که باشد
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد
و لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد...
تو دلت تنگ است...
دلت برای همان یک نفر تنگ است...
تا نیاید...
تا نباشد...
تو هنوز دلتنگی !!!!!


چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,

|
 

رنگین کمان ...

ماهی دچار ماه ..........!

روزگار غریبیست ...........

باران تمام شده .

اما رنگین کمان . همچنان . با تفاهم رنگ ها

در آغوش آسمان پابر جاست ............

Involved in fish involved in the moon

ah. what a strange time

the rain is finished

but the rainbow with harmony of its colors

is still in the bosom of sky


سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,

|
 

زودتر بیا............

در این جاده بی نشان نشسته ام

بیا .............

تمامی احساسم . تمامی وجودم . تمامی تمامم . تو را میخواهند

تو را دوست میدارم .

بیا ..........

زودتر بیا ...

come

with all my feelings . spirt and heart want you

I LOVE YOu

come

come soon


سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,

|
 

رضا یزدانی سال نو را به طرفدارانش تبریک گفت ..........

سال 1392 خورشیدی را به همه شما دوستان و یاران همیشگیم
تبریک عرض میکنم .
امید که شهر دلتان آباد , پرنده دلتان آزاد , تمام ساعات زندگی تان آفتابی و سرشار از خاطرات شیرین باشد .
امیدوارم امسال سالی پر از آرامش , سلامتی , ترانه و موسیقی برای همه شما عزیزان باشد.

رضا یزدانی / نوروز 92

نگاره: ‏سال 1392 خورشیدی را به همه شما دوستان و یاران همیشگیم تبریک عرض میکنم . امید که شهر دلتان آباد , پرنده دلتان آزاد , تمام ساعات زندگی تان آفتابی و سرشار از خاطرات شیرین باشد .امیدوارم امسال سالی پر از آرامش , سلامتی , ترانه و موسیقی برای همه شما عزیزان باشد.رضا یزدانی / نوروز 92‏


یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,

|
 

سلااااااااااااااام به دوستای گلم و همه طرفداران رضا یزدانی

حال و احوالتون خوب و خوش باشه . چیکار کردین با سال نو

بهتون خوش گذشته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به این زودی قطار 92 از پنجتا ایستگاه گذشت . نکنه ازش عقب بمونی

خیلیا از این قطار پیاده شدن ... و خیلیا تازه سوار بر این قطار شدن

اونایی که پیاده شدن رو یادکن . و به اونایی که تازه سوار شدن سلاااااااام کن


یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,

|
 

تاریخچه نوروز ............

نوروز جشن آریائی [ویرایش]

قدمت نوروز و وجود این جشن به زمان‌های پیش از هخامنشیان و مادها برمی‌گردد زمانی که آریائی‌ها سرزمین‌شان را به دو قسمت تقسیم می‌کردند و دو فصل گرما و سرما داشتند فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود، چنانچه در اوستا آمده‌است. بعدها در این دو فصل تغییری پدید آمد و به موجب وندیداد تابستان دارای ۷ ماه و زمستان ۵ ماه گردید. در هر یک از این دو فصل جشنی بر پا می‌داشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار می‌رفته‌است. وجود پایه و اساس جشن‌های نوروز و مهرگان در آغاز فصول دوگانهٔ آریائی‌ها گویای آن است که زمینهٔ اصلی پیدایش هر یک از آنها، بزرگداشت سرآغاز سال، توجه به پایان یک فصل و آغاز فصلی دیگر بوده‌است. با مرور زمان و تحول تدریجی اوضاع جشن نوروز از آن صورت بسیط نجومی و گاه‌شناسی بیرون آمد و بعدها جنبه های متعدد دینی و رسمی و سیاسی پیدا کرد. سرانجام این یادگار ارزنده با سنن گرانقدر و دیرین خود از مدتی متجاوز از نه قرن پیش در آغاز برج حمل جای ثابتی یافت و تنها جشن جهانی است که می‌توان گفت تمامی جنبه‌های دینی، رسمی، سیاسی و طبیعی را در خود جای داده‌است.[۲]

نظریه وامگیری نوروز از تمدن بین‌النهرین [ویرایش]

مردم بابل از دوران‌های بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن می‌گرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار می‌شود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحه‌ها چنین بر می‌آید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود.[۳]آرتور کریستن‌سن، ایرانشناس نام‌دار دانمارکی نوشته‌است، سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ‌نوشته‌های داریوش بزرگ در بیستون می‌یابیم، در پاییز آغاز می‌شد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده‌است. از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.[۴]

در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان که تحت تأثیر تمدن آسیای صغیر و سرزمین‌های مدیترانه ای قرار گرفته بودند، تقویم مصری را پذیرفتند که بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه، به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد. این سال، یعنی سال اوستایی جدید، سال دینی زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌است. روز اول سال در اعتدال بهاری، اول فروردین، عید نوروز است.[۵]

مهرداد بهار با نظریهٔ وام‌گیری عید نوروز ایرانیان، از بین النهرین موافق نیست و عقیده دارد، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشته‌است، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار می‌شده‌است. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته می‌شده‌است.[۶] به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ایران قبل از هخامنشیان وجود داشته، در اوستا مطرح نمی‌شود، چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است و جشن‌های خاص خودش را دارد.[۷] بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را می‌پذیرد.[۸]

جشن زرتشتی فروردگان [ویرایش]

از میان سنن دیرین ایرانی، جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه که بر مبنای معتقدات دیرین آریائی ها استوار است بیش از همه در زمینهٔ اصلی و ابتدایی نوروز تأثیر گذاشته‌است.[۹] جشن فروردگان جشن فروهرها‌ بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهرهاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاه‌های خود می‌آیند و مدت ده شب در کنار مردم می‌مانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب می‌آمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد.[۱۰] بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.

افسانه پیدایش نوروز [ویرایش]

دربارهٔ پیدایش نوروز و مناسبت تاریخی آن داستان‌ها و روایات متفاوت بسیار است. در غالب این داستان ها پیدایش نوروز به زمان پیشدادیان نسبت داده شده و از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیان‌گذار این جشن یاد گردیده‌است. فردوسی در این زمینه چنین سروده است:

همه کردنی‌ها چوآمد پدید   به گیتی جز از خویشتن ندید
چو آن کارهای وی آمد به جای   ز جای مهین برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت   چه مایه بدو گوهر اندر نشناخت
که چون خواستی دیو برداشتی   ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا   نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر تخت او   فرو مانده از فرهٔ بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند   مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمزو فرودین   بر آسوده از رنج تن دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند   می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار   بمانده از آن خسروان یادگار

[۱۱]

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه در مورد پیدایش نوروز نوشته است که برخی از علمای ایران می‌گویند سبب اینکه این روز را نوروز می‌نامند این است که در ایام تهمورث ثائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و چون این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز، روز تازه ای بود جمشید عید گرفت اگر چه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. برخی دیگر از ایرانیان گویند که جمشید زیاد در شهرها گردش نمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم او را بر دوش خود می‌بردند و چون آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند این روز را عید گرفتند و در این روز رسم است که مردمان به یکدیگر هدیه می‌فرستند.[۱۲]

خیام در نوروزنامه پیدایش نوروز را از زمان جمشید (نخستین انسان در اساطیر مزدیسنا) دانسته‌است.[۱۳]

نوروز در زمان هخامنشیان [ویرایش]

نگاره مراسم پیشکش هدایا، به پادشاهان هخامنشی، در تخت جمشید

گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز در این دوره از تاریخ ایران در دست نیست اما در اینکه آئین‌های این جشن در روزگار آنان مرسوم بوده‌است، تردیدی نیست. از پژوهش‌هایی که در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، به عمل آمده بر می‌آید که نوروز ایرانی در زمان داریوش بزرگ و توسط او در مصر رایج گردید. و هم می‌دانیم که برخی اصول گاهشماری مصری را ایرانیان از مصر اقتباس کردند و در مقابل آئین‌های نوروز ایرانی تأثیر فراوانی در مراسم نوروز قبطی بجای گذارده‌است.[۱۴]

در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت. گیرشمن باستان شناس فرانسوی در مورد مراسم نوروز در دربار هخامنشیان نوشته‌است همه چیز در تخت جمشید برای بزرگداشت این جشن ملی بنا شده‌است. پیش از انجام تشریفات نوروز، بزرگان شاهنشاهی و نمایندگان کشورها به تخت جمشید می‌آمدند و در دشت وسیع مرودشت که رود پلوار از میان آن می گذرد و در مغرب تخت جمشید قرار گرفته هزاران خیمه می‌زدند. در نمای خارجی پلکان تخت جمشید اشخاصی که در تشریفات نوروز شرکت دارند، نشان داده شده‌اند. در این سنگ برجسته‌ها نمایندگان ۲۳ ملت تابع شاهنشاهی و درباریان پارسی و مادی به همراه اسب‌ها و گردونه‌های پادشاهی و سربازان شوشی دیده می‌شود.



ادامه مطلب

یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,

|
 


ترسو‌ترین مسافر ترانه‌های خط شکن نمی‌ رسی‌ به مقصدت نمی‌‌رسی‌ به قلب من ترسو‌ترین مسافر ترانه‌های خط شکن نمی‌ رسی‌ به مقصدت نمی‌‌رسی‌ به قلب من نمی‌ رسی‌ به این سکوت تا بشه فریاد گریز نمی‌ رسی‌ به لحظه‌ای که شب بشه ستاره ریز نمی‌ رسی‌ به سایه‌ای که از ستاره دل برید واسه رسیدن به تو رو داشتن تو خط کشید تو این ترانه سکوت بمون اگر که لایقی بمون کتاب زندگیت نداره فصل عاشقی اگه به من سر زدی نظر یادت نره باشه
fhadadzade@rocketmail.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

ترسوترین مسافر

 

ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391

 

کاش ...........
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
انتظار .......
انسان !!!!!!!!!!!!!
خاطراتم ........
زانوهاموبغل کردم !!!!!!!!!!!!
قایق کاغذی .......
سکوت کردم ............
هیچکس ..........
گاهی وقتا ...........
تو همیشه کنارم بودی...
قیامت .........
خدای من
سوژه
دفتر مشق .......
یک داستان عشقی غم انگیز
یادش بخیر
نگفتیم چرا !!!!!!!!!!!!
ارزش قلب ........

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مشق خواستنی و آدرس zendginaameh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دلتنگی های تنها
دلنوشته های دلتنگ
عشق تنهای
گیتار
موزیک شهر 1
علی کمارجی نژاد ترانه سرا
باران و قلم سرخ
موزیک شهر
سیب تم ، قالب وبلاگ
محمد علی ناجی
سرگرمی
بیانات یک روانشناس ناشی
سلطان راک ایران،رضا یزدانی
موسیقی کسب و کار من است
بی خیال بد بیاری
طرفداران سیاوش قمیشی
کبوتر عاشق
جودی ابوت
موزیک باران
بهترین قالب وبلاگ
hi Baby
موسیقی کسب و کار من است
وب سایت رسمی استقلال
آسمونی
فرزین
بالش بنفش ملیکا
عشق و نفرت
صفای اشک و وفای غم
سایت عاشقانه
خانومی
جوجه اردک زشت
سجاد یزدانی ‘ ترانه سرا
آوازک
قالب وبلاگ آسمون
قالب وبلاگ
قالب عاشقانه
قالب وبلاگ بلاگفا
تنهایی
آثار من
با ناصحین
طرفداران رضا یزدانی
موسیقی ما
دنیای آهنگ
دختر رشتی
هوت موزیک
گالری عکس پیکفا
ایزار و خدمات وبلاگ
دنیای پر از شکلک
کد آهنگ های مجاز
من و تو
دختر باران
این عمار
کد آهنگ
کهکشانی ها
سکه و اسکناس قدیمی ایرانی و خارجی
آسمان
علوم
ستاره شب
مریم
آغازکسی باش که پایان توباشد
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

رضا یزدانی
مازیار فلاحی
یغما گلرویی
محسن یگانه
چاوشی
عبدالمالکی
رضا صادقی
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 62
بازدید کل : 31536
تعداد مطالب : 184
تعداد نظرات : 183
تعداد آنلاین : 1



روع کد ساعت -->

روع کد تغییر شکل موس -->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->