سلام عشق
و عشق ناشکوفایم هراسان از آغوشم
گریخته بود . اما ناگهان ورق برگشت ......
یک روز نام تو رو شنیدم و همان دم نفسم
در سینه حبس شد . در آن هنگام بود
که هستی من با تو در آمیخت .
راستی آیا تو از این اعجاز خبر داشتی ؟
که من بی آنکه تو را شناخته باشم با
شنیدن نامت , دانستم که محبوب
خود را یافتم . با شنیدن نخستین کلمات تو
ادامه مطلب
دختر خاله ی شیرین
امشب مامان شیرین یه مهمونی
داده واسه همین بیشتر فامیل دور
هم جمع شدن , شیرین یه دختر خاله
داره که تازه دندون در آورده و با نمکه
واسه همین همه به اون توجه میکردن
شیرین کمی به دختر خالش حسودی
میکرد با اینکه مامانش گفته بود حسودی
کار بدیه واسه همین یواشکی در
گوش خدا گفت :..................
ادامه مطلب
خدای عاشق
دلم گرم خداییست که با دستای
من ,دونه برای مرغ عشق خونمون
میریزه چقدر بخشنده خدای عاشقی
دارم که صدا میزنه منو با اینکه مدونه
نادونم , دلم گرمه خدایه که میدونه
با تموم بدیم بدون لطفش تنهای تنهام
پس خدا عاشقترین عاشقاست
جملات عاشقانه
آنگاه که تنهایی تو را می آزارد
بخاطر بیاور خدا بهترین های
دنیا را تنها آفریده
غم داشتن بخشی از زندگیست
ولی غمخوار نداشتن عذاب زندگیست
دلمان که میگیرد تاوان لحظه هایست
که دل میبندیم
و بعد از رفتنت
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ
قشنگ آرزوهایت دعا کردم ,پس از جستجوی
نقره ای در کوچه های آبی احساس , تو را از
بین گلهایی که در تنهاییم روییدند با حسرت
جدا کردم . و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای
دلم گفتی : دلم حیران و سرگردان چشمانیست
رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
و این بود آخرین حرفت و رفتی ........!
ادامه مطلب
اشغالی تلفن
اونایی که با گوشی موبایل بهشون زنگ
میزنی یهو وسطش قطع میشه ....
بعد دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله
می فهمی اون داره تو رو میگیره .....
یه کم صبر میکنی اون زنگ بزنه هیچ
خبری نمیشه , می فهمی اون زنگ
زده دیده اشغالی فهمیده تو داری بهش
زنگ میزنی صبر میکنه تو زنگ بزنی ......
ادامه مطلب
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب: , |
شیرین امروز مریض شده !
امروز دوباره شیرین مریض شده
بازم سرما خورده آخه همش زیر
بارون بازی کرده الانم مجبوره تو
تختش بمونه تا حالش خوب بشه
حسابیم حوصلش سر رفته
برای همین در گوش خدا
یواشکی گفت :...........
ادامه مطلب
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب: , |
خاطره ها
زیباترین حس زندگی مرور خاطره هاست
پس مرورت میکنم هنگام دلتنگی
در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند
همیشه سبز ند و آنان که محبت و دوستی
در قلبشونه همیشه بیاد می مانند
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب: , |
کلاس آیئن نامه
تو کلاس آئین نامه نشسته بودیم
یدفعه سرهنگ پرسید : کی میدونه
کجاها دور زدن ممنوعه ؟
یکی از ته کلاس دستشو بالا برد
و گفت :بله سرهنگ توعشق و رفاقت
دور زدن ممنوعه
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب: , |
تو بخند
چرخ گردون چه بخندد چه نخندد
تو بخند , مشکلی گر سر راه تو
ببندد . تو بخند , غصه ها فانی و
باقی همه زنجیر به هم , گر دلت
از ستم و غصه برنجد تو بخند
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب: , |
اتاق شیرین
امروز مامان شیرین ازش خواست
تا اتاقشو مرتب کنه اما شیرین
دلش می خواست تو باغشون بازی
کنه , همینطور که داشت بازی میکرد
یه خط مستقیم از مورچه ها رو دید
که داشتند دونه یا خورده نون حمل
میکردن شیرین به اونا نگاه میکرد
یواشکی در گوش خدا گفت :.........
ادامه مطلب
سه شنبه 26 دی 1391برچسب: , |
قالی زندگی
زندگی بافتن یه قالیه
نه همون نقش و نگاری
که خودت دوست داری
نقشه را اوست که
تعیین کرده , تو در این
بین فقط می بافی
نقشه رو خوب ببین
نکنه آخر کار قالی زندگیتو
ازت نخرن ؟
سه شنبه 26 دی 1391برچسب: , |
سرما خوردگی شیرین
شیرین امروز حسابی سرما خورده واسه
همین با مامانش رفت دکتر ,آقای دکتر
بهش گفت اگه دوس داره خوب بشه
باید آمپول بزنه , ولی شیرین تا آمپول و
دید کمی ترسید ولی سعی کرد گریه
نکنه برای همین یواشکی در گوش خدا گفت:..........
ادامه مطلب
دو شنبه 25 دی 1391برچسب: , |
خریدار دل
گفتمش دل می خری پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند , خندیدو دل زدستم ربود
تا به خودم اومدم او رفته بود, دل ز دستاش زمین
افتاده بود و جای پاش روی دلم مانده بود
دو شنبه 25 دی 1391برچسب: , |
ماهی آکواریوم
ماهی توی آکواریوم ما, هی میخواست
یه جیزی بهم بگه !ولی تا دهنشو باز
میکرد آب میرفت توی دهنشو نمیتونست
بگه !!!!دست کردم و درش آوردم و اون از
خوشحالی همش بالا و پایین میپرید
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو
اونقدر بالا و پایین پرید تا خسته شد
و خوابید !!!!!!! !!!!!!!
ادامه مطلب
خورشید
شیرین همیشه از اینکه خورشید تو
آسمون مونده و پائین نمی افته
تعجب میکرد و از خودش میپرسید
اگه یه روز خورشید از اون بالا بیفته
چی میشه ؟ تو همین خیالا بود
که یدفعه از جاش پرید و گفت
وای چه وحشتناک ؟؟؟؟؟؟
برا همین یواشکی در گوش
خدا گفت :...........
ادامه مطلب
پنج شنبه 21 دی 1391برچسب: , |
چه رسم جالبی داره .............!
چه رسم جالبی داره دنیا..........
محبتت رو میزارن پای احتیاجت ......
صداقتت رو میزارن پای سادگیت ......
سکوتت رو میزارن پای نفهمیت ........
نگرانیت رو میزارن پای تنهاییت ..........
و وفاداریت رو میزارن پای بی کسیت ......
و آنقدر تکرار میکنن که.................
ادامه مطلب
پنج شنبه 21 دی 1391برچسب: , |
یکی را دوست میدارم
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس ,او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از
نگاه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس ,او هرگز نگاهم را
نمی خواند . به برگ گل نوشتم
من که او را دوست میدارم
ولی افسوس ....
ادامه مطلب
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب: , |
گربه شیرین
یه روز شیرین از در که باز مونده
بود بیرون رفت . همه دنبال شیرین
میگشتند , اما خود شیرنم داشت
دنبال گربش می گشت
همه جا رو گشت و اون
پیدا نکرد برای همین در
گوش خدا یواشکی گفت
ادامه مطلب
سه شنبه 19 دی 1391برچسب: , |
آیا میدنستی
وقتی شیشه می شکنه , ترک های
اون با سرعت 3000 مایل در ساعت
حرکت میکنن
وقتی به کسی که عاشقشی
نگاه می کنی مردمک چشمت
گشادتر میشه , و وقتی به کسی
که ازش متنفری نگاه میکنی
بازم همین اتفاق می افته
زنان دو برابر بیشتر از مردان
پلک میزنن
ادامه مطلب
دو شنبه 18 دی 1391برچسب: , |
تولد شیرین
امروز تولد شیرینه . و اون خیلی خوشحاله
اما همه طوری رفتار میکنن که انگار یادشون
رفته که تولد شیرینه , شیرین ساکت بود و
کمی ناراحت بود برای همین یواشکی در
گوش خدا گفت : ............
ادامه مطلب
یک شنبه 17 دی 1391برچسب: , |
درس زندگی از دکتر شریعتی
ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...
اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که کسی کسی را از دست نمیدهد؛
زیرا مالک آن نیست ، و این یعنی آزادی ،
داشتن بهترینهای دنیا بدون آنکه صاحبشان باشی ...
آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،
زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.
خیلی اوقات ،
آدم از آن دسته چیزهای
بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد
ادامه مطلب
زمین
پدر بزرگ شیرین به او گفت :
که زمین از روزی که بوجود آمده
به دور خورشید می چرخه
شیرین به فکر فرو رفت و
یواشکی در گوش خدا گفت
ادامه مطلب
پنج شنبه 14 دی 1391برچسب: , |
ماسه ها ی بی معرفت
ماسه ها فراموشکارترین رفیقان
راهند پابه پایت می آیند آنقدر
که گاهی سماجتشان در همراهی
حوصله ات را به سر میبرند
اما کافی ست تا اندک بادی
بوزد ............
ادامه مطلب
پنج شنبه 14 دی 1391برچسب: , |
درخت تنها
آخرای پاییز یه درختی پیرو تنها
یه برگ رو شاخش مونده بود
وقتی برگ رو میدید از غصه
میخواست بمیره از خدا خواست
اونو از درخت نگیره
ادامه مطلب
سه شنبه 12 دی 1391برچسب: , |
بچه های جنگ
یه روز عصر که شیرین همراه پدرش
اخبار تلوزیون تماشا میکرد ,فهمید
که بعضی کشورها با هم می جنگند
و گاهی هم بچه ها زخمی میشن
خیلی غمگین شد و یواشکی در
گوش خدا گفت
ادامه مطلب
سه شنبه 12 دی 1391برچسب: , |
آدم برفی
یه روز شیرین از پنجره به آدم برفی ای
که با خواهرش درست کرده بود نگاه میکرد
بعد یواش به خدا گفت : خدایا لطفا برفها آب نشن
تا آدم برفی من سالم بمونه
ادامه مطلب
دو شنبه 11 دی 1391برچسب: , |
کریسمس
I am dreaming of white Christmas
, with every christmas card i write,
May your days be merry and bright,
and May all your christmases be white
.Happy Christmas
به یه کریسمس سفید فکر میکنم،
با هر کارتی که برای کریسمس آماده میکنم
، آرزو میکنم که همه ی روزهات شاد و آفتابی (روشن) باشن،
و امیدوارم که همه ی کریسمس هات سفید باشن.
دوست خوب مسیحی کریسمس مبارک
دو شنبه 11 دی 1391برچسب: , |
داستان عاشقانه انگلیسی
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
Why do you like me..? Why do you love me?
I can't tell the reason... but I really like you
You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
How can you say you love me?
يك بار دختري حين صحبت با پسري كه عاشقش بود، ازش پرسيد
چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟
دليلشو نميدونم ...اما واقعا"دوست دارم
تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان كني... پس چطور دوستم داري؟
چطور ميتوني بگي عاشقمي؟
I really don't know the reason, but I can prove that I love U
Proof ? No! I want you to tell me the reason
Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
because your voice is sweet,
because you are caring,
because you are loving,
because you are thoughtful,
because of your smile,
من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت كنم
ثابت كني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي
باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،
صدات گرم و خواستنيه،
هميشه بهم اهميت ميدي،
دوست داشتني هستي،
با ملاحظه هستي،
بخاطر لبخندت،
ادامه مطلب
یک شنبه 10 دی 1391برچسب: , |
وصیت نامه کوروش کبیر
فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگی نزديك گشته*ام.
من آن را با نشانه*های آشكار دريافته*ام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است
كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد،
زيرا من به هنگام كودكی، جوانی و پيری بخت*يار بوده*ام.
هميشه نيروی من افزون گشته است، آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمی*كنم
كه از هنگام جوانی ناتوان*ترم.
من دوستان را به خاطر نيكويی*های خود خوشبخت
و دشمنانم را فرمان*بردار خويش ديده*ام.
زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود.
من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز می*گذارم.
اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم
، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم.
ادامه مطلب
مرگ امواج
از دریا پرسیدم : این امواج دیوونه ی تو
از کرانه ها چه می خواهند ؟ چرا اینسان
پریشان و در به در . سر به کرانه های از
همه جا بی خبر میزنند
دریا در مقابل سئالم گریست
امواج هم گریستند
آنوقت دریا گفت : که طعم ی مرگ
تنها انسانها نیستند
ادامه مطلب
جملات عاشقانه انگلیسی
I LOVE all the start in the sky .
but they are no thing compared
to the ones in your eyes
من تمام ستاره های آسمون رو
دوست دارم ولی اونا در مقایسه با ستاره ای
که در چشمان تو می درخشن هیچن
IF roses were black .and violets
were brown my .love for you would
never be found but roses red
and violents are blue
all i want to say is
I LOVE YOU
اگه رزها سیاه بودن و بنفشه ها
قهوه ای اونوقت هرگز بین من و تو
عشقی پیدا نمی شد اما رزها
قرمزند و بنفشه ها بنفش و
تنها چیزی که می خوام بگم
اینکه خیلی دوست دارم
این چندتا سخن از بزرگان در مورد عشق
گابریل گارسیا :در عرض یک دقیقه می شود یک نفر رو خرد کرد
در یک ساعت می شود کسی رو دوست داشت
در یک روز می شود عاشق شد ولی یه عمر طول میکشه تا فراموش کرد
جبران خلیل جبران :
ایمان بدون عشق شما رو متعصب .
وظیفه بدون عشق شما رو بد اخلاق .
قدرت بدون عشق شما روخشن
عدالت بدون عشق شما رو سخت و
زندگی بدون عشق شما رو بیمار میکند
دکتر علی شریعتی :
کسی رو دوست نداشته
باش چون دوست داشتن اسارت است
و اسارت انسان را به جنون می کشاند
هرگاه کسی رو دوست داشتی
رهایش کن اگر به سویت بازنگشت
بدان که از اول مال تو نبوده
عشق
نام من عشق است
می شناسیدم ؟
زخمی ام زخمی سراپا .
می شناسیدم ؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته ام خسته
می شناسیدم ؟
این زمان گرچه ابری پوشانیده رویم
من همان خورشید تابانم
می شناسیدم ؟
این جنین بیگانه از من روی بر نگردانید
در کف فرهاد تیشه من نهادم . من
من شکستم بیستون را .من
من همان مهربان سالهای دورم
رفته ام از یادتان یا .
می شناسیدم؟
نام من عشق است
می شناسیدم
برگرفته از کتاب سوته دلان
پنج شنبه 7 دی 1391برچسب: , |
فقط نگاه می کنم
وقتی ستاره میشکفه تو دست سرخ پنجره
وقتی شب از حادثه ی بارون و بوسه میگذره
وقتی سکوت سایه ها آینه به آینه میشکنه
وقتی که خورشید میره و دریا رو آتیش میزنه
فقط نگاه میکنم . فقط نگاه میکنم
به یاد تو شبو پر از اندوه میکنم
وقتی سحر پر میشه از ناز نگاه نسترن
وقتی تو جشن نسترن پرستو ها پر میکشن
انگار دوباره لحظه ها آبی و رویایی میشن
ترانه سرا : بابک صحرایی
ادامه مطلب
پنج شنبه 7 دی 1391برچسب: , |
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپا وجود بی وفا معشوق را پروانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم که میدیدم مشوش عارف عامی ز برق
فتنه این علم آدم سوز مردم کش .بجز اندیشه عشق و وفا
معدوم هر فکری در این دنیای پر افسانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
بر گرفته از کتاب سوته دلان
ادامه مطلب
چهار شنبه 6 دی 1391برچسب: , |
ای
تو را دوست می دارم . نمی دانم چرا ؟
شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من
حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد
ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام
چه کسی مرا دوست میدارد ؟
ای فرشته نازل شده بر چشمانم
ای شقایق زندگی ام
ای تنها ستاره آسمان قلبم
ای زیباترین زیباییهای محبت
ادامه مطلب
چهار شنبه 6 دی 1391برچسب: , |
آیا کسی مرا ؟
ای اقاقی های وحشی که بی هیج لبخندی
در کنار کلبه تاریک من پا گرفته اید
ای واژه های تلخ تنهایی
ای عابران خسته سرنوشت
ای ورق های پاره شده در غبار سهمگین
آیا کسی مرا ......
در خاطرات اشکهایم می شناسد ؟
آیا عابران کوچه غم
فقط برای یک لحظه کنار پنجره رازهایم می نشینند
تا قصه ملکه قصر ناتم را باز گویم؟ برگرفته از : کتاب سوته دلان
ادامه مطلب
سه شنبه 5 دی 1391برچسب: , |
فرصت اخر
یه سوال اگه فقط 60 ثانیه فرصت
داشته باشین اونی رو دوست دارین
ببینین و بدونید که دیگه نمی بینیدش
بهش چی می گین ؟
اگر برای من پیش بیاد بهش میگم
ای وجودی که وجودم ز وجودت بوجود
آمده است قربان وجودی که ز وجودم
ز وجودش بوجود آمده است
دو شنبه 4 دی 1391برچسب: , |
بی وفا
یه روز یه پسره عاشق یه دختره می شه
و همه ی تلاششو می کنه تا باهش دوست بشه
و بالاخره موفق می شه و دوستی اونا چند ماه طول میکشه
تا اینکه یه روز که دختره داشته برمیگشته خونه
چند نفر مزاحمش می شن
پسره که شاهد این ماجرا بوده
خودشو قاطی میکنه و با اونا در گیر می شه
خلاصه پسره توسط پلیس دستگیر و راهی زندون می شه
اما قبل از رفتنش از دختره می خواد که منتظرش بمونه
و دختره بهش قول میده منتظرش بمونه
ادامه مطلب
دو شنبه 4 دی 1391برچسب: , |
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مشق خواستنی
و آدرس
zendginaameh.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
.:
Weblog
Themes By www.NazTarin.Com
:.